سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سلام ....حتما همه روز ملی دختر رو یادشونه ! به خصوص دختران که این روز رو هیچ وقت فراموش نمی کنند اما بعضی از خواهران مثل این که این روز بعضی مواقع  رو فراموش می کنن نه اشتباه نکنید ! ارتباط این روز با ولادت خواهر امام رضا (ع) یعنی حضرت فاطمه معصومه (س) ....

اما حرف من چیه؟ با کیه ؟
حرف من با اونایی هست که این روز رو زود  فراموش می کنن نمی دونن حضرت معصومه (س)چه شخصیتی داشت ؟  وفاداری اش نسبت به مولایش ! از نجابتش ! از همه مهمتر حجابش ! و.......و..... روز دختر رو به خاطر ایشون روز مقدس دختر نامیدند که زن ارزش خودش رو خوب بفهمه و بدونه از کی باید پیروی کنه، و ازش چی انتظاری داره از کسی که  الگوی مهمی بعد از مادرش حضرت زهرا(س)ست ... گاهی اوقات  که حرم می رم می بینم زائرانی که از جاهای مختلف اومدند ولی با ( .... )و(.... )داخل حرم می شن... گاهی اوقات کسانی رو می بینم که جلو ایینه هایی  که روی دیوار  کار شده می ایستند و (....) اما ارزش و حرمت این بانو رو  نگه نمی دارن ... یابرخی مواقع شلوغ پارچه هایی که روشون نوشته : خواهرم حجاب ! اما.....مگر می شودیادگار مادر پهلو شکسته امام زمان(عج) را از خود دور کنیم
 .                                  *********************                               

امروز روز وفات آن دختر مقدس است...
امروز ظهر قم یه مجلس روضه ای رفتم مداح کمی دور اومده بود ولی  یه پیرزنی اونجا بود تا وقت داشت تمام زیارت نامه ها رو خوند تو همین چند دیقه زیارت امین الله و زیارت حضرت معصومه (س)....
مداح داشت روضه رو گرم می کرد .....می خواید بدونید چی می گفت :  پس از سفر تبعیدگونه حضرت رضا علیه السلام به شهر ((مرو)) حضرت فاطمه معصومه علیها السلام همراه عده اى از برادران خود براى دیدار برادر و تجدید عهد با امام زمان خویش راهى دیار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسیدند, ولى از آنجا که در آن زمان مردم ساوه از مخالفین اهل بیت بودند با ماموران حکومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند که عده اى از همراهان حضرت در این حادثه غم انگیز به شهادت رسیدند.در حالى که از غم و حزن بسیار مریضه بود با احساس ناامنى درشهر ساوه فرمود: مرا به شهر قم ببرید, زیرا از پدرم شنیدم که فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما مى باشد سپس حضرت به طرف قم حرکت نمود.
بزرگان قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند ولی  مردم شام  ازخانم  حضرت زینب (س) با سنگ استقبال کردند ... خدا لعنتشان کند .... ورابطه با علت مریضى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار گفته شده است که زنى در شهر ساوه ایشان را مسموم کرد .

بعد از وفات شفیعه روز جزا آن حضرت را غسل داده و کفن نمودند سپس به سوىقبرستان ((بابلان)) تشیع کردند ولى به هنگام دفن آن بزرگوار ((به خاطر نبودن محرم)) دچار مشکل شدند و سرانجام تصمیم گرفتند که پیرمردى به نام ((قادر)) این کار را انجام دهد.
ولى قادر و حتى بزرگان و صلحاء شیعه قم هم, لایق نبودند عهده دار این امر مهم شوند; چرا که معصومه اهل بیت را باید امام معصوم علیه السلام به خاک سپارد.
.

یامعصومه

مردم منتظر آمدن ((آن پیر مرد صالح)) بودند, که ناگهان دو سواره را دیدند که از جانب ریگزار به سوى آنان مىآیند وقتى نزدیک جنازه رسیدند, پیاده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاک ریحانه رسول خدا را در داخل سردابى ((که از قبل آماده شده بود)) دفن کردند و بدون اینکه با کسى تکلمى نمایند, سوار شده و رفتند, و کسى هم آنها را نشناخت
از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع) . و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد.

    ------------------------------------------------------------
پی نوشت : با استفاده  هایی از سایت




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
شنبه 86 اردیبهشت 8 3:20 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

میلاد برپرکت یازدهمین ستاره شیعیان را به پیشگاه فرزندش، امام زمان و تمامی شیعیان جهان
و همچنین جامعه وبلاگنویسان تبریک عرض می کنم....

آقا جان تولدت مبارک




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
پنج شنبه 86 اردیبهشت 6 3:55 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

سلام بر آقایی که وقتی بیدار بشیم به یاد اوییم... موقع نماز با خودم می گم حالا کجاست ... کجا نماز می خونه.... ناراحته، خوشحاله  یا بازم داره از دست من وما گریه می کنه ... از دیروز تا الان دلم خیلی گرفته....اولش نمی دونستم که چی شده ... ولی امروز که این صحفه رو باز کردم تقریبا فهمیدم ... جای خیلی چیزا خالی شده مگه از شهریور 85 چه قدر برای دل امام زمان (عج) نوشتم .
سلام بر آقایی که همیشه به اعمال سرباز اش نگاه می کند حالا هرجا که باشن... ولی افسوس... ولی بازم آره ، بازم نه خدا نکنه این چه حرفیه ، خدا نکنه که دلش بشکنه ...و گرنه جواب مادرش زهرا(سلام الله علیها) رو چی بدیم  ... آقای من ... می دونم از دست من خیلی دلگیری که توفیق دائمی نوشتن رو از من گرفتی ولی ...باز هم ولی و اما .
سلام آقا .... نمی دونم ...ولی اینو می دونم که آقا خیلی دور به دورمییام ... نمی دونم چرا دیگه اون حسهای قشنگ رو ندارم .... می دونم که شما از من خیلی گله داری و من از شما ... می دونم ایراد از خودمه ... چراشو دیگه نمی دونم .... نه اینکه بگم هیچ نمی دونم... ولی آقا اینو بدون که دوری خیلی  سخته......
 به قول این سرباز که در تمام طول زندگی اینترنتیش که الان بین ما نیست همیشه از فراق با مولایش گلایه می کردحرف من هم همینه... می دانم مرا دوست داری می دانم ، دست دعای تو مرا سر پا نگه داشته ، همه را می دانم . حتی می دانم دلت برایمان تنگ شده ، آمدنت هم که دست خودت نیست ! گریه نکن ! کسی نیست درد تو را بفهمد ؟ خسته شده ای؟ نگران نباش ما منتظر می مانیم تا بیایی ، نمی گذاریم ذره ای احساس غربت کنی ، به شما قول می دهم مجالس شما را روز به روز گرمتر به پا کنیم ، نگران نباش آنقدر دعا می کنیم تا بیایی....
        ولی چه ناله ای، چه فراقی چه درد هجرانی    نـیا نـیا گــل طـاهــا دروغ می گوییم
.همش از فراق و هجران دم می زنیم ولی چه فایده ؟ همین نارضایتی آقا از منه که این قدر منو لحظه به لحظه از مولایم دور می کنه ... و اما ما برای او چه کردیم؟.
ما چند بار برای او دعا کردیم؟
ما چند بار برای آمدنش دعا کردیم؟
و وقتی برای آمدنش دعا کردیم ،دعایمان از ته دل بود؟
اگر بیاید یاریش می کنیم یا کوفی وار به او نگاه می کنیم؟
در زمان غیبتش یارش بوده ام که اوهم در زمان ظهورش مرا یار خود بگیرد؟
نمی دانم،فقط می دانم دعایمان می کند پس از او غافل نباشیم. 
یا مهدی جان پس کی می یایی
جهان در انتظار قدمت سبزاست .




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
چهارشنبه 86 اردیبهشت 5 2:5 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

اول سلام ...سلام ودورود خدا بر محمد(ص) و صادق آل محمد (ع)....محمد(ص) چه واژه قشنگی است آدم تا اسمش رو می شنوه دلش آروم می گیره ....امروز هم روز قشنگیه ....روز شادی جن  وانس وملک ...

دنبال مطلبی در مورد پیامبر اعظم(ص) می گشتم هیچی به ذهنم نمی رسید رفتم سراغ کتابها که نتونستم آخه کدوم موضوع رو انتخاب کنم حدیث، روایات، سیره نبوی،  شعر، عکس، نمی دونم ، از رو کتاب باشه که همه می خونن ، این مسابقات بین المللی پیامبر اعظم (ص)که کار ما را سبک کرده این قدر وبلاگ درمورد حدیث و روایت از ولادت تا ازدواج و وفات وسیره واخلاق پیامبر(ص) تو اینترنت تزریق کرده که منم بخوام دوباره همونا رو تکرارکنم که نمی شه ....خدایا چی بنویسم که امام زمان (عج)هم از دستم راضی باشه ... اخه نا سلامتی دم از سرباز بودنش می زنیم وای بر من که سر سفره اش نشستم!

آیا واقعا سرباز اوییم ؟
خوش به حال اونایی که سربازند و  سربلند... کار ما تو این زمون روز به روز سخت تر می شه چه کنیم با این همه اشکال تراشی های دشمن  و رفتارهای توهین امیز نسبت به پیامبر(ص) و مقدسات... چرا نشستیم ؟
با عمل به وظیفه تبلیغ و مبارزه با انحرافات باید قلب مطهر امام زمان(عج) را شاد کنیم ... اینکه چه مقدار شیعه ال محمد و منتظر امام زمان(عج) باید بیدار باشه خدا می دونه....


صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست
تلـخـی ذائـقـه را شـاخ نـبـاتـی بـفـرست
------------------------------------------
می رسدبا عـلـم سـبـز امـامـت بر دوش
از چه اینگونه نشستی صلواتی بفرست* 



نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
جمعه 86 فروردین 17 1:45 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

روز جمهوری اسلامی
 
 بار دیگر آری، آری، آری




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
یکشنبه 86 فروردین 12 10:58 ص
نظرات دیگران [ نظر]


 

وارد می شی کفشاتو در میاری، نه ! صبر کن ، باید همین جا خودتو از تمام وابستگها به دنیا خالی کنی، وارد  می شی ! تند تند راه میری،  بازم صبر کن، روی یه تابلو نوشته آهسته قدم بردارید اینجا به خون شهیدان مطهر  است! اطرافتو نگاه می کنی، ولی خوب نگاه کن و عمل ! بشین راحت باش ! درسته، چادر و لباست خاکی می شه ولی همون لحظه یاد خاکی شدن چادر مادرت زهرا (س) و زینب (س) می افتی ! دلت می شکنه و گریه می کنی !

ناله هاشون غم انگیزه ولی خیلی قشنگه ، نمار شباشون ! این همه عشق ! صداهاشون الان هم به گوش می رسه فقط با دقت گوش کن ببین از تو چی می خواستن و چی می خوان !؟

خیلی دلم  می خواد جای اونا بودم ، اصلا خیلی دلم می خواد مثل اونا بشم .... وای چه شود ؟! اینها همه فکرهای من و شماست.... اینجا طلائیه بود....

فکه... اینجا پر از پرچم های سرخ وسبز یا حسین(ع) ویا ابالفضله(ع).... اونجایی که لاله زیاد داره ولی می گن خیلی هاشون هنوز  سر از خاک بیرون نیاوردن، اینجا  ردپاها خیلی زود روی خاک به جا می مونه بازم آهسته قدم بردار مبادا روی لاله ها پا بذاریم ...نفسا تند می شه طپش قلبها بیشتر می شه بازم می شینیم اشک همه با حرفهای راوی و رفیق لاله ها، روی خاک ویا چادر و لباس، روی صورت جاری می شه ! اینجا محل شهید شدن 120 نفر عاشق ! چه رنج وسختیهایی؛ که تحمل کردنش عاشق واقعی می خواد اونم اینجا ، میان مین وسیم خاردار و خاک ، به این میگن عشق و عاشقی ...عشق یعنی یک پلاک ویک استخوان معنی حسین(ع) رو اونا همین جا فهمیدن ، عطش، تشنه ای، یاد امام و شهدا دلو می بره کرب وبلا ...

شلمچه کربلای ایران، سنگرها، خاکریزها صدای سید شهیدان اهل قلم ، صدای تیر وتانک و رزمنده ها باز هم عطش و صدای ناله و آه !

آه کربلا !  اینجا تا کربلای حسین  چقدر راهه چقدر فاصله اس ؟ ولی خیلی نزدیکه ! روبروش می شینی و از چند کیلومتری حسرت دیدن گنبد و ضریحش رو از نزدیک می خوری ؟! خیلی سخته! نه؟

کربلا، اروند، چزابه، طلاییه، فکه و ... همه به یاد مادرشان زهرا، آنها کسانی بودند که بر روی لباسشان می نوشتند می روم تا انتقام سیلی مادرم زهرا بگیرم  وهمین کار را هم کردند و الان نوبت ماست این ها همه دل ما  شعیه ها رو می سوزونه دل نسلهای قبل ، نسل سوم که از همه جا برای دیدن این همه عشق بازی عاشقانی که مال وجان ویار خود را فدا ی راه امام حسین کردند به اینجا می آیند معنی حسین یعنی بابی انت و امی و نفسی آنها...کی شود مهدی بیاید یا حسین(ع)... انتقامت را بگیرد یا حسین(ع)




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
جمعه 86 فروردین 10 10:59 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

دیشب دعوت یکی از دوستان بودیم بعد از شام ، یه حسی بود می گفت نریم یه حس دیگه می گفت بریم، اما چون از چند شب قبل زنگ زده بودند، راه افتادیم حالا ازقضا خودشون دعوت بودند و یادشون رفته بود به ما بگن ما رفتیم ولی  میزبان ما داشت می رفت و خیلی هم ناراحت شد ومثل این که قسمت بود از خونه بیاییم بیرون، یه جای دیگه دعوت بودیم تو راه فکر می کردیم  کجا بریم....حرم ،هیئت، خونه یه دوست دیگه...یه دفه یاد یه عده از رفقا افتادم که خیلی وقت بود بهشون سر نزده بودیم، منزل قشنگشون بالای تپه ای هست که مسجد حضرت خضر(ع) هم بالای اونه، یه لحظه به همسرم پیشنهاد دادم که بریم پیش اونا و اتفاقا مارو که دیدن نمی دونم چه جوری شد که ما رو دعوت کردند، سرشون حسابی شلوغ* بود..... دعوت 14نفر که باهم خیلی صمیمی هستند(13ساله و 18ساله و بیست ساله )... شاید باورتون نشه که مگه یه بچه سیزده ساله یا جوان هیجده ساله ما رو دعوت کرده با این که سنشون خیلی کمه ولی روح بزرگی دارن...با خودم گفتم چه عجب بالاخره یه شب ما رو دعوت کردند ..چه جوانهایی، کسایی که از جان ومال و مادر و پدر گذشتند واز دین خود دفاع کردند ..فکر کنم تا به حال فهمیده باشید که اون 14 نفر( که بودند ؟!....اونا شهدای گمنام بودن....  رفتیم .... روضه امام حسین خوندیم*... با شهدا درد و دل کردیم جای همه شما خالی بود مهمونی با صفایی بود حسابی از ما پذیرایی *کردند...تازه می خواستیم با کلی منت نذری هم بدیم نصفشو قبول کردند و به ذهنمون زد که بقیشو از طرف اونا بندازیم تو ضریح حضرت معصومه(س)  ...وماهم قول دادیم که یادمون نره ... تازه کرایه تاکسی رو هم خودشون قبول کردند ...بله مهمونی این جوری هم می شه ....

حالا اگه ماهم دعوت اون خونواده بودیم حتی که نه حتما یادمون به این شهدا نمی افتاد و تو  اون مهمونی از یادشون غافل بودیم... خدا روشکر می کنم که این مهمونی نرفتن خونواده سید واسطه شد برای یاد اونا .... بله مناسبه بگم، فردا روز بزرگداشت شهدا و سالروز تاسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامیه و وظیفه حکم می کنه که به خانواده شهدا سر بزنیم و یادی از آنها بکنیم، اگه پدر شهید یا مادر شهیدی تو فامیل داریم حتما به خونه اونا بریم تا ثابت کنیم هنوز یاد شهدا که برای کشور خود و جامعه افتخار کسب کردند هستیم. من یه سوال تو ذهنم ایجاد شده؟ که چرا تو روز جهانی زن، هیچ جا و هیچ کس یادی از زنان شهید کشور نکردند؟ بله درست شنیدید شهیدان زن، از اینجا یه نگاه یه آمارشون بندازین! اونا هم مثل خیلی از زنهای دیگه می تونستند تو خونه بشینند و خونه داری کنند اما حس زینب وار اونا رو آروم نذاشت و برای حفظ دین ومیهن خود جان  خود را در معرض هزاران خطر دشمن قرار دادند .... ولی چرا از استواری ومقام این زنان شهید یادی نمی شود؟....چرا؟
------------------------------------------
پی نوشت
1.همیشه به هم خوردن مهمونیها بد نیست
2. پذیرایی پفک و چیپس ، همراه با کرایه تاکسی(یه ماشین صلواتی) 
3. این اس ام اس های بی محل هم بد جوری وسط روضه خوندن رژه می رفتن!




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
دوشنبه 85 اسفند 21 12:30 ع
نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >
لیست کل یادداشت های این وبلاگ