بسمه تعالي
انا لله و انا اليه راجعون
بسيار متأسف شدم برايشان فاتحه مي خوانم و از خدا برايتان صبر مسئلت دارم.
سلام و عرض تسليت
شک نکنيد که همسرتان از جنس زمين نبود وگرنه مي ماند
من تا امشب نمي شناختمش و هنوز هم نمي شناسم ولي سوزي که از داغش بر دلم چنگ مي زند به گونه اي است که انگار گمشده اي بوده برايم که وقتي پيدا شد که پر پر شد...
شايد نزديک به دوساعت است که اتفاقي از وبلاگ "آب و نان" که در موردشان خواندم سرگردانم و داغدار...
خدا به شما صبر جميل دهد و يادگارش هميشه برايتان ياد آور مهربان مادرش باشد
الان وظيفه ي خيلي سنگيني داريد بايد جوادش را آنگونه که هشت سال در باب الجواد برايش آرزوهاي جوادگونه دعا کرد بزرگ کنيد
جواد ادامه آرزوهاي هشت ساله مادرست...به گونه اي بزرگش کنيد که از آسمان باب الجواد هرگاه زيارت خواندن جوادش را ديد دلش لبخند بزند...
جمله بالا که برايتان نوشتم از دوستم بود که او نيز مثل شما داغدار ناگهاني فرشته ي زميني اش شد وسيد حسين طلبه جوانش را با تمام آرزوهاي جوانه نزده اش به خاک سپرد...
داشتم با خودم فكر مي كردم كه چه وبلاگ هايي مثل اين وبلاك يه روزي نويسندشون از دنيا رفته و چه وبلاگ هايي يه روزي تموم شدن !
دلم براي همه اونا تنگ مي شه !كاش كه هيچ وقت اين وبلاگ تموم نشه !!
!شايد يه روزي بيايم و ببينيم كه نويسنده اش دوباره داره مي نويسه!هيچ وقت نبايد نااميد شد!اگر باور كني نيست مي ره ! بايد هميشه باور داشه باشي كه زنده است.