سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

قصرهای امام حسن وامام حسین (ع)
هنگامی که امام حسن مجتبی (ع)بر اثر زهری که به او خوراندند ، مسموم شد، ودر بستر شهادت قرار گرفت، اثر زهر به گونه ای آن حضرت را رنجور کرد که رنگش مایل به سبز شد ،امام حسین (ع) به بالین برادر آمد و گفت :
چرا رنگ تو را این گونه مایل به سبز می نگرم ؟
امام حسن (ع) گریه کرد و فرمود : برادرم ! حدیث جدم رسول خدا (ص) در مورد من وتو صحیح است،آن گاه این دو برادر دست بر گردن هم انداختند ومدت طولانی با هم گریه کردند .از امام حسن (ع) سؤال شد : « حدیث جدت چه بود ؟»
فرمود : جدم رسول خدا (ص) به من خبر داد ؛ هنگامی که در شب معراج وارد باغهای بهشت شدم ،ودر کنار خانه های مؤمنان عبور می کردم ، دو قصر پرشکوه را در کنار هم دیدم ، که هر دو همسان بودند ، ولی یکی از آنها اززبر جد سبز، ودیگری از یاقوت سرخ ساخته شده بودند.
به جبرئیل گفتم : خداوند این دو قصر را برای چه کسی آماده کرده است ؟
جبرئیل گفت: یکی از آنها از آن حسن (علیه السلام) ودیگری از آن حسین  (علیه السلام) است .
گفتم :ای جبرئیل ! چرا رنگ آنها مثل هم نیست وتفاوت دارد ؟جبرئیل ساکت شد وجوابی نداد . به اوگفتم چرا سخن نمی گویی؟
گفت از تو شرم دارم که بگویم.
گفتم : ای جبرئیل تو را به خداوند سوگند می دهم که علت دو گونه بودن این دو قصر را به من بگویی؟!
جبرئیل گفت : اما راز سبز بودن قصر امام حسن (علیه السلام) این است که ؛ او بر اثر زهر از دنیا می رود ، وهنگام رحلت بدنش بر اثر زهر سبز رنگ می گردد.
و اما سرخی قصر امام حسین(علیه السلام) از این روست که اوکشته می شود و چهره اش به خونش سرخ می گردد .

در این هنگام حسن و حسین (علیه السلام) گریستند و حاضران ، صدا به گریه ونوحه کردند .

 بحار الانوار ج44 ص 145




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
سه شنبه 85 مهر 18 2:6 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

حضرت محمد (ص): حسن از من است ومن از حسنم ،هر که او را دوست بدارد،خداوند دوستش بدارد.

امام حسن (ع ) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است . امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت .

 وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت . سپس برای او بار گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشید و هموزن موی سرش - که یک درم و چیزی افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطر آگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موی سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را " حسن " نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . کنیه او را ابومحمد نهاد و این تنها کنیه اوست . لقب های او سبط، سید، زکی ، مجتبی است که از همه معروفتر "مجتبی " می باشد. پیامبر اکرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن علی به سایر فرزندان خود می فرمود : " شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند ". امام حسن هفت سال و خرده ای زمان جد بزرگوارش را درک نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) که با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت . .  .

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگواری به رسول اکرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف کنندگان آن حضرت او را چنین توصیف کرده اند: " دارای رخساری سفید آمیخته به اندکی سرخی ، چشمانی سیاه ، گونه ای هموار، محاسنی انبوه ، گیسوانی مجعد و پر، گردنی سیمگون ، اندامی متناسب ، شانه یی عریض ، استخوانی درشت ، میانی باریک ، قدی میانه ، نه چندان بلند و نه چندان کوتاه . سیمایی نمکین و چهره ای در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها ". ابن سعد گفته است که " حسن و حسین به ریگ سیاه ، خضاب می کردند

مولایم ! آقا آمدنت مبارک




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
دوشنبه 85 مهر 17 12:32 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

«بیایید سری به کوچه های آخرت بزنیم . بیایید با حیای یحیی زندگی کنیم» .

بیایید نوح کشتی رفتارمان باشیم .« بیایید یاس خوشبوی الیاس را ببوییم .بیایید مونس یونس باشیم ویعقوب خواهان یوسف» . بیایید با ابراهیم، بت شکن گناهانمان باشیم و شاهد حیاتی جاودانه. «بیایید  دم عیسی را غنیمت شمریم»

 بیاییدبا موسای ایمان اصلاحگرفرعون های نفس خودمان باشیم وبیایید باحمد محمد(ص) حمد خدا گوییم.




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
دوشنبه 85 شهریور 27 1:46 ع
نظرات دیگران [ نظر]


 

قابل شمارش نیست !

 

وقتی که پیامبر اکرم (صلی علی الله علیه وآله وسلم ) به معراج رفتند ملکی را دیدند  که چندین هزار دست داشت ودر هر دستی هزار انگشت ودر هر انگشتی هزار ناخن وچند هزار پا که در هر پا چند هزار انگشت ودر هر انگشت چند هزار ناخن  وچندین هزار سر که در هر سری چندین هزار چشم وگوش داشت .

حضرت از دیدن این ملک متعجب شده وفرمودند : ای ملک ! به چه امری مشغولی ؟

ملک عرض کرد : حساب تمام اشجار وامطار وریگها وآنچه در عالم موجود است با من می باشد .

حضرت فرمود :در عالم چیزی هست که حساب آن را ندانی ؟

عرض کرد :آری ! یا رسول الله و آن ثواب فرستادن صلوات بر شماست که خداوند آن قدر ثواب برای آن در نظر گرفته است که احدی از عهده ی آن بر نمی آید .

 

من که خیلی روحیه گرفتم برای این که امروز این ملک باز هم حساب ثواب صلوات فرستادن شما از هزار دستانش برود وبرای شادی خودتون  هزار گل صلوات بر محمد وآل محمد

 




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
چهارشنبه 85 شهریور 1 10:55 ص
نظرات دیگران [ نظر]


 

مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد

هدهد خوش خبر از طرف صبا باز آمد

پر کش ای مرغ سحر نغمه داوودی باز

که سلیمان گل از باد هوا باز آمد

عزیزان عیدتان مبارک

 

برای مشاهده عکس در اندازه دسکتاپ روی عکس زیر کلیک کنید :

 

با کلیک بر روی عکس زیر می توانید متن سه نامه پیامبر اسلام به سه پادشاه بزرگ دنیا را مشاهده کنید 

 




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
سه شنبه 85 مرداد 31 1:8 ص
نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2      
لیست کل یادداشت های این وبلاگ