سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

سلام بر افتاب پشت ابر

نمی تونم بگم که خیلی دیر اومدم ، می دونم که دیر اومدم ولی آقا به خدا دوری خیلی سخته ،دلم خوشه که یه روز آدم بشم ولی هر کار می کنم نمی شه آقا حتما با خودتون می گین که این چه منتظریه ، این چی نوشتن و حرف زدنه ... آقا می دونم منتظر بودن راه هر کسی نیست ولی خب چی کار کنم ...

احساس دوری شدیدی می کنم اون احساس خوب قشنگ همیشگی و هر روز رو نداشتم که بخوام جمله ای بنویسم و اگر می نوشتم نه برای خودم ونه برای کسی فایده ای داشت آره میدونم ایراد از خودمه من باید در هر شرایطی به یاد شما باشم من از شما گله دارم و شما هم از من  ... توفیق به یاد شما بودن رو از من گرفتین ولی اصلا احساس خوبی نبود حاضرم برای مدتی طولانی ننویسم ولی اینجا رو برای یادآوری از عاشق تو بودن می خوام یادمه اون موقعی که بچه بودم با خودم  می گفتم : تا وقتی بزرگ بشم اون موقع دیگه حتما آقا می یاد ولی ترسم از آن است که من بروم  وتو نیایی حالا فهمیدم که عمر چه قدر زود می گذرد و تو نمی آیی !آقا به خدا دیگه هیچ دلخوشی ندارم دلخوشی امو خودت خوب می دونی من هیچ وقت بی نیاز عنایتتون نیستم ...ولی همه اش ازتون می خوام توفیق این رسالت و وظیفه نوشتن برای تو رو، ازم نگیری

 
دلم گرفته کی میشه بیام اینجا و بنویسم مهدی(عج) آمد




نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
 
چهارشنبه 85 آذر 15 3:9 ع
نظرات دیگران [ نظر]


لیست کل یادداشت های این وبلاگ