می دونم همه کم وبیش با این واژه اشنا هستیم حق هم داریم چون یه آتش پرستی آخر هر سال جایگزین خداپرستی می شود هر ساله با نزدیک شدن به ایام پایان سال برخی عناصر تحت عنوان چهارشنبه سوری و در پایان تعطیلات نوروزی سیزده بدر با تبلیغات فرهنگی دشمن درروزنامه و ماهواره وتلویزیون در صدد احیای سنتهای خرافی هستند و شروع به بدگویی نسبت به کشور که جمهوری اسلامی می خواهند آیینهای ملی گرایی را از مردم بگیرند.
مطابق تعالیم اوستا ، فصل زمستان نشانه سردی وسیاهی وفصل بهار نماد گرمی و زندگانی است چهارشنبه آخر هر سال هم موقع برچیده شدن سردی و سیاهی و آمدن گرمی و روح زندگیست و چنین امری رخ نخواهد دادمگر اینکه گناهکاران (مسلمین ) توبه کرده و زردی وسیاهی عمل خود را به سرخی و شادابی آتش معاوضه کنند !!!در اینجا هر فرد یا خانواده موظف است به نشانه هفت آذر یا هفت آتش مقدس هفت تل اتش برافروخته و سپس از میان آتش گذر کرده و بگویید: سرخی تو از من زردی من از تو ! (از نشریه عبرتهای عاشورا)
جای سوال داره : گفته شده توبه اوستایی یعنی مااز خدایی که رحیم و بزرگ است نعوذ بالله بگذریم و برای بخشیدن گناهانمان با پریدن از روی آتش توبه کنیم !!!!!!!؟؟؟ببینید چه جوری در دین ما با برپاداشتن این آیین ها رخنه وارد می کنندنه تنها سودی ندارد وباعث سوزاندن گناهان نمی شه بلکه باعث سوزاندن جسم و جان و گرفتن هزاران قربانی می شه و دیگه کسی جرات نمی کنه این روز بیرون بیاد،می بینی که زن ومرد ( ابیته نه همه) بلند می شن و از رو اتش رد می شن و می گن:سرخی تو از من زردی من از تو ! روز سیزده بدر هم که دو تا پر سبزه رو می گیرن و شعر می خونن و یعنی دعا می کنن نمی دونم این عدد سیزده چه گناهی کرده که این جوری همه از خونه فرار می کنن!؟
اگه می خواین اطلاعاتی در مورد خرافه نحس بودن عدد سیزده به دست بیارین(به کتاب پانزده گفتار شهید مطهری مراجعه کنید)
من نمی دونم چرا ما که این همه دم از دین و مسلمون بودن یار امام زمان بودنمون می زنیم دیگه این چه اصلیه که جزء زندگیمون شده اون هم آتش پرستی یا توبه اوستایی
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
یکشنبه 85 اسفند 20 2:40 ع
نظرات دیگران [ نظر]
بسوز ای دل که امروز اربعین است عزای پور ختم المرسلین است
مرام شیعه در خون ریشه دارد نگهبانی زخط خون چنین است
امروز روز اربعینه ، چهل روز گذشت چهل روز بی حسین وعباس ،ولی نه اشتباه نکنیم هیچ وقت آنها تنها نبودند تنهایی چه واژه تنهاو مظلومیه ولی بازم نه! برای امام حسین(ع) و زینب(س) این واژه معنا نداره هیچ وقت انها تنها نبودند و نیستند و نخواهند بود وقتی ا زامام حسین یاد می کنیم فکر می کنیم او تنها بود یارانش کم بود که شهید شد مگه می شه کسی برای رضای خداکار کنه و خدا هم اونو رها کنه و تنهاش بذاره نه ! ما هم هیچ وقت مولایمان را تنها نمی ذاریم.ان شاء الله با عنایت خاصه خود آقا بتوانیم راهش رو ادامه دهیم
وقتی می خوام کاری انجام دهم این جمله زیبا که خیلی به دلم نشسته و یادم مییاد یکی از جملات زیبا و کوتاه شهیدییه که ادمه دهنده را امام حسین (ع) شهید همت که خیلی دوست داشت مانند مولایش امام حسین بدون سر شهید شود و بالاخره با آرزویش رسید؛
زندگی همه وهمه اش بایددر راه رضای خدا باشد
ماهم باید راست وحسینی بنویسیم و زندگی کنیم از گفتن حق نترسیم هر چند تلخ باشد...
آقا جان چند روز قبل از محرم اومدم اینجا نوشتم آقا جان محرم نز دیک است محرم در راه است ،روزهای سخت و غم تو وما ، وباز هم تو ...آقا جان! محرم امسال با تو معنا می شود .پس کی می آیی؟اقا جان این زمین است که تنهاشده ولی تو هنوز تنها نیستی! رایحه ات مژ ده حضور تو را به دوش می کشد.صدای پای آمدنت را می شنوم آهسته آهسته می آیی آقا
اربعین هم آمد ورفت ولی تونیامدی
*****
اگر در کربلا غم بی شمار است اگر دلهای شیعه داغدار است
اگر چشمان مهدی (ع) اشکبار است زداغ آن وداع آخرین است
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
شنبه 85 اسفند 19 4:2 ع
نظرات دیگران [ نظر]
سلام
بازم شرمنده از ...به خاطر یکی دو تا مسافرتی و کارای دیگه که داشتم تا حالا نتونستم ..... امان از قدرت خدا که چقدر زیباست ، شاید همین قدرت خدا سبب خیر شد که سری به این وب خونه هم بزنیم ...بله قدرت خدا شاید با خودتون بگید چه ربطی داره ؟! قدرت خدا رو می تونید همین الان از اینجا ببینین ... البته بعد از دیدنش هم اعمال خاصی داره که به دستور خدا انجام دادنش واجبه.. حتما تا به حال اسمش حتی یک بار هم شنیده باشیدامشب ساعت یک وبیست ودو ثانیه ملاقات داری....با خواندن نماز آیات
-1 نماز آیات،دو رکعت است و هر رکعت،پنج رکوع دارد.در هررکعت،میتوان پس از حمد و سوره،به رکوع رفت و برخاست،دوبارهحمد و سوره و رکوع،تا پنج مرتبه.و میتوان در هر رکعت،یک حمدخواند و آیات سوره را به پنج قسمت کرد و قبل از هر رکوع،یک بخش ازسوره را خواند و به رکوع رفت،و سپس آیهای دیگر و رکوع دوم و همچنینتا پنج رکوع تمام شود.
2- در نماز آیات هم،آنچه در نمازهای روزانه لازم است،واجبمیباشد،مانند طهارت،قبله،و...
3- خواندن نماز آیات،واجب فوری است و نباید به تاخیر انداخت.
در ماه و خورشید گرفتگی،از وقتیکه ماه و خورشید،شروع به گرفتنمیکند،میتوان نماز آیات را خواند.اگر کسی نماز آیات نخوانده،گناهکرده است و تا آخر عمر بر او واجب است و هر وقتبخواند،«ادا» میباشد.
4- اگر عوامل وجوب نماز آیات،در شهری اتفاق بیفتد(مثلا زلزلهو...)برای مردم همانجا واجب است نه شهرهای دیگر.
5- فرقی نمیکند که تمام ماه یا خورشید بگیرد،یا قسمتی از آن(خسوف و کسوف کلی یا جزئی)در هر دو حال،نماز آیات واجباست
اخبار و اطلاعات پیرامون ماه گرفتگی
قدرت خدا خیلی زیباست
ان شا الله که قبول باشه
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
شنبه 85 اسفند 12 2:54 ع
نظرات دیگران [ نظر]
متاسفانه وقتی مردم از امام چهارم یاد می کنن نا آگاه به عنوان امام بیمار یاد می کنن و با ذکر این لقب ، در ذهن آنان شخصی رنجور و ناتوان با چهرهای زرد و پژمرده وروحی افسرده تداعی می شه در حالی که من در کتابهایی که خوندم واقعیت غیر از اینه چرا که که امام جهارم تنها در کربلا مدت کوتاه بیمار بوده و بعد اون بهبود پیدا کردن و در حدود 35 سال مثل بقیه اماما از سلامت جسمی برخوردار بوده اند.
واین بیماری موقت آن حضرت در ان حادثه فقط عنایت خداوندی بوده تا با این بیماری خود از وظیفه جهاد معذور بشن و وجود پاک ومقدسشون از خطر ظالمان ویزید حفظ بشه و تا با این وسیله رشته امامت ادامه پیدا کنه اگر حضرت بیمار نبود و بایستی با یزیدیان بجنگد ومثل پدر و فرزندان و بقیه به شهادت برسند و نور هدایت خاموش شود(با استفاده از کتاب سیره پیشوایان، نگرشی بر زندگانی امامان معصوم نوشته مهدی پیشوایی )
امام سجاد در اون زمان به خاطر شرایط اختناق امیز بسیاری از اهدافشون رو در با دعا ومناجات بیان می کردن که صحیفه سجادیه معروفه بدون شک یک بار اسم صحیفه سجادیه رو شنیدید که پنجاه وچهار دعا داره واقعا چه دعاهای زیبا یی که ازعمق قلب پاک آقا به زبان امده وغیر ممکنه که کسی به محض خوندن دعاهاش گریه نکنه به خصوص قسمت راز ونیاز با خداو در خواست عفو وبخشش ... حتما امتحان کنید ...
شهادت زینت بندگان امام سجاد را به پیشگاه امام زمان و یاران امام تسلیت عرض می نمایم
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
چهارشنبه 85 بهمن 25 12:27 ع
نظرات دیگران [ نظر]
در آن دوران وحشت وریز وهستی سوز
نیازی بود تا یک «مرد» برخیزد
که در حلقوم «شب» تلخابه فریاد را ریزد
و چون مردی طغیان رودی مست و خشم الود و کف بر لب
خروشان ، با کویر و دشت و کوهستان در اویزد
ابر مردی که هر سلول سلولش زآهنگ خدا پر بود
و عشق و شور حق در سر وسینه سر داشت
حسین آن پرچم خونین حق بر دوش
حسین آن انقلابی مرد ، آنک رایت آزادگی افراشت
در بهت سکوت و وحشت وظلمت
که سالار شهیدان جهان آوای حق سر داد
خروشی سرخ و آتشگون
غرور سلطه بیداد واستبداد را بشکست
امام انقلاب کربلا با روح این دعوت
زمانها را مکانها را به یاری می زند فریاد استمداد
امام حق و عدل و داد
زهر وجدان و قلب و صاحب اندیشه آزاد
****ایران
زمان ، زمان ستم بود و شرک وبت سازی
تو ای امام رهایی
تو ای تبر زن توحید
لبان بسته ما را
به خشم واژه تکبیر سرخ رنگ گشودی
تو لحظه های عقیم زمان وحشت را
به بار خشم فرو نشاندی
و نسل خفته مارا
به بیکرانه دریای موج خیز خلق کشاندی
و از خرافه و خفتن
به بام آگاهی
به برج بیداری
و از نشستن و گفتن
به پایگاه قیام و به شهر خون وشهادت
توای قداست سلمان وای خروش ابوذر
یزیدیان زمان را
از عافیتگه آرامش و.پستی
به اضطراب کشیدی
و از غرور به وحشت
و از هجوم به رسوایی فرار وهزیمت
****
گزیده اشعار آقای محدثی ص103 و ص 216
از علمدار کربلا
تا علمداران ایران
به فریاد هل من ناصر ینصرنی پاسخ می دهیم، وعده ما در راهپیمایی 22بهمن در سراسر کشور
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
شنبه 85 بهمن 21 3:58 ع
نظرات دیگران [ نظر]
سلام ... چهل روز پارسی بلاگ بدون خود امل مدرنیسم نشده ولی حالا با افتخار مادر ایشان ..... خوشا به سعادتشان که ....راهشان بی پایان نبوده و مادر با افتخار راه فرزند را ادامه دهد .... درست سه روز پیش که از طرف دفتر توسعه وبلاگهای دینی ویژه خواهران جلسه ای دعوت شده بودیم ...مادر آقای نظری خانم نقویان و خانم عیسی خانی( مادر یکی از وبلاگنویسان حاضر در جمع)از اعضای ان .جی . اُ برای پژوهش وصحبت مسائل زنان ...
خواهران دعوت شده به ترتیب رعایت نظم وسر وقت رسیدن : گلدختر ، خواهر دومی چون که برای اولین بار دعوت شده بودند الان تو ذهنم نیست ، من ، حزب الهی ها به همراه دونفر از دوستانشان...سلام آقا ،مادر نگران در پایان جلسه هم که یک نفر از خواهران که همه بعد از چند ماه منتظر نوشته های ایشان هستند وفرزند دلبندشان علی کوچولو سه ماهه هم رسیدند که اونم خواب تشریف داشتن ...وبقیه خواهران که نتوانستند بیایند و ..و
درابتدا که مادر آقای حسن نظری وارد شدند از نگاهش و از چهره اش فهمیدم که تو راه آمدن گریه کرده بود چون فرزندش چند بار به این مکان آمده بود و داغ از دست دادن فرزندش بیشتر می شد . ولی در عین حال مشخص بود مادر خیلی صبوری است..بعد از سلام واحوالپرسی یه دفه بغضش ترکیده بود و خاطراتی کوتاه از فرزندش که چگونه در اینترنت وهم در دانشگاه و محیط بیرون مورد علاقه دوستانش وخانواده اش بود و تعریف کرده بودندا ز بیقراری کودکانه تا به حال .. از این که غصه جوونا رو می خورد مملکت دین .... نمودند... از این که تا 4ماه قبل از فوت چه قدر احساس دلبستگی بیش از حد نسبت به همدیگر پیدا کرده بودند واحساس می کردکه فرزندش از این دنیا ی فانی به زودی رفتنی خواهد شد و من ناراحت بودم و خیلی دعا می کردم .. وهمچنین تعریف می کردن که یک روز بعداز ظهر روز 21 ماه رمضان از مسجد به خونه اومده بود و خیلی ناراحت و به هم ریخته بود ازش پرسید که چرا این جوری شدی؟ او می گفت که نمی دانم احساس می کنم که بین آسمان وزمین مانده ام .... شاید هم به خاطر دعای من بود که این کونه به او قشار می آمد ولی باز هم خدا را شکر کرد وگفتند که فرزند یک امانت الهی است ....
در ادامه مباحثی در مورد حقوق زنان ومسائل فمینیستی مطرح کردند که از صحبتهای ایشان خیلی استفاده کردیم...ان شاء الله خداوند به مادر محترم وخانواده ودوستان آن مرحوم صبر دهد وایشان را مورد رحمت واسعه خود قرار دهد.
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
پنج شنبه 85 بهمن 19 1:41 ع
نظرات دیگران [ نظر]
سلام ... آره می دونم چه فکرایی پیش خودتون تو این چند روز کردید اولا از تبلیغ 10 روزه در منطقه تبلیغی ،سرمای30 درجه زیر صفردیگه باید فکرشو بکنی که تا بعد از سفر هم هنوزحال وهوای اونجا و سرما رو احساس کنی و نتونی قلم وبلاگو بچرخونی دو تا جمله بنویسی و حتی نیمی از دهه فجر بگذره ونتونی یه پیام برای ملت بذاری دیگه به جه روزی افتاده این وبلاگ ....تا به امروز....امروز که به یاری خدا برای نماز بلند شدم و... یه حس تازه ای امروز صبح برام داشت احساس می کردم بهاره اونم تو یکی از زیر زمینهای خونه های قم که فقط چند تا شیشه پنجره مات به بیرون... ولی از پشت شیشه ها ی مات پنجره هم اسمون آبی خدا رو میشه حس کرد ... با خودم گفتم معلومه امروز روز خوبیه چون می خوام یه حال وهوایی هم به وب خونه بدم ... تا اینکه ذهنم اشغال شد پر از خاطره های مدرسه و دهه فجر .....بوی گل وسوسن ویاسمن آید ...آخ چه روزایی ....روزهایی که عید همه بچه ها بود فقط فرقی که این عید با بقیه روزها داشت اینکه اون عیدها همه از این که مدرسه تعطیل می شدندخوشحال بودند ولی این ده روز از این که بچه ها به مدرسه می اومدن و جشن بود خوشحال بودن ،جشن دهه فجر...تزییینات کلاسها وسالن ، شلوغ بازی های ، شیطونی کردن وشیرینی و سرود بقیه شم که همه می دونن ... خیلی دلم تنگ شده واسه اون روزا...
4ساله که از این شادی در مدرسه بی بهره ماندیم به خصوص برای نمایشهای طنز کلاسها ....گفتم نمایش طنز یادم افتاد به یه نمایشی که یه نفر از دانش آموزها به عنوان شاه نقش بازی می کرد ولی در یکی از صحنه ها که برای اون کلاس پیش اومد و همه بچه ها کلی خندیدند این بود که بایستی اون شخص خودشو برا مدتی به خواب بزنه ....امان از این خواب که چه قدر شیرینه .... خلاصه این رضا شاه دروغین ما از بس که دیشب ان روز تمرین کرده بود که سر نمایش خوابش برده بود و به خواب واقعی فرو رفت... نمایش اونا نصفه ونیمه باقی موند ....تازه منم یه بار به عنوان پرستار چند دقیقه ای می خواستم نقش بازی کنم چون خجالتی بودم تا جمعیتی که با مادرشان اومده بودند رودیدم با لباس پرستاری وچندتا قرص فرار کردم و اون صحنه به خاطر من حذف شد . خیلی روزهای خوبی بود ولی به قول دبیر تاریخمون که هیچ وقت از ذهنم نمی ره دیگر زمان قابل برگشت نیست ...!؟
دهه فجر گرامی باد
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
سه شنبه 85 بهمن 17 2:41 ع
نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ