این روزها به خاطر حضور در غرفه دفتر توسعه وبلاگ دینی در نمایشگاه توانمندیهای بانوان استان قم، وقت کمتری برای حضور در اینترنت دارم و برای همین متاسفانه وقتی برای بروزرسانی وبلاگ به مناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و روز مادر و هفته زن پیدا نکردم. عید میلاد، روز مادر و هفته زن مبارک باد. دیروز با خودم فکر کردم که حال که میخواهم بنویسم از چه بنویسم. شاید کمی قبولش برایتان کمی سخت باشد ولی میخواهم کمی از غربت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در اینترنت بنویسم. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بانوی اول عالم است. کسی است که در زیارتنامهاش میخوانیم: «درود بر تو ای پسنده،پسندیده. درود بر تو ای با فضیلت پاک. درود بر تو ای حورای آدمی نژاد. درود بر تو، ای پرهیزکار پاک. درود بر تو ای همراز فرشته و دانا... ». کسی است که سوره کوثر به مناسبت ولادت او و در شان او نازل شده است. کسی است که حضرت حق در حدیث قدسی فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک، ولولاعلی لما خلقتک، ولولا فاطمه لما خلقتکما... زمین و زمان به خاطر وجود مقدس آن حضرت خلق شد». کسی است که حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) او را پاره تن خودش میدانست و دلآزرده کردن او را همسنگ آزار و اذیت خود و خدا می دانست. کسی است که... . همه اینها در شان و وصف فاطمه (س) است. بانویی که تنها امید خاتم پیغامبرانِ خدا، برای ادامه مسیر نبوت و امامت بود. بانوی اول عالم... بانوی اول عالم... بانوی اول عالم... . براستی ما جماعت وبلاگنویس را چه شده؟ یعنی این همه فضیلت و ارزش و مقام و منزلت را هنوز درک نکردهایم؟ چرا باید اینگونه گرفتار هواهای نفسانی باشیم؟ نه اینکه نصیحت کنم! نه، ولی چرا آن همه که به نوشتن درباره یانگوم، بانوی اول دربار اهمیت میدهیم به نوشتن درباره حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) بانوی اول عالم که جان و روحم فدایش باد، اهمیت نمیدهیم؟ آنقدر گرفتار بالا بردن آمار بازدید و تغییر قالب و جذابسازی ظاهری وبلاگ میشویم که از اصل غافلیم. یادمان میرود که اگر فاطمه(سلاماللهعلیها) نبود هیچ چیز دیگری نبود، یعنی نفسی که میکشیم، غذایی که میخوریم و آبی که مینوشیم همه و همه به واسطه و به خاطر وجود آن حضرت است. وقتی میگویم میخواهم از غربت و مظلومیت حضرت بنویسم، منظورم اینچنین غربتی است که در سراسر فضای مجازی حس میشود. چرا فضا و ساحت مقدس وبلاگ را با ذکر نام آن حضرت خوشبو نکنیم؟ نمیخواهم بگویم در وبلاگ غیر از این چیزی ننویسیم اما دیگر از یانگوم هم ننویسیم. براستی مگر چقدر ارزش دارد... ؟ بی شک یکی از دردناکترین صحنهها در فضای مجازی این است که وبلاگ جدیدترین عکسهای یانگوم به عنوان پربازدیدترین وبلاگ در فلان مجموعه از وبلاگهای پربازدید باشد و از آن دردناکتر اینکه هیچ وبلاگ دینی در ردههای بالا قرار نداشته باشد. تازه این همه درددلم نبود، عبارت روز مادر و یا روز زن را در اینترنت جستجو کنید. نتیجه جستجو خصوصا با عبارتهای انگلیسی چیزی نیست جز پیوندهایی به سایتهای کذایی که درباره هشت مارس نوشتهاند. چرا باید اینگونه باشد؟ چرا نباید آنقدر از روز زن و پیوندش با نام مقدس حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) نوشته باشیم که دیگر جایی برای آن حرفها نمانده باشد؟ چرا؟ بیاییم با مدد از آن حضرت و آشنایی با محیط اینترنت و آشنایی با فنون صحیح وبلاگنویسی و ادبیات نوشتاری اینترنت و... گامی موثر در راه اعتلای دین مبین اسلام و فرهنگ کشور عزیزمان ایران داشته باشیم. خوب است این روزها یکی از حاجتها و درخواستهایمان از آن حضرت بعد از دعا برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) و آروزی پیروزی مسلمانان بر کفر، از خدا بخواهیم توفیق انجام رسالت دینیمان در اینترنت را به ما بدهد... . به امید روزی که فرهنگ ناب محمدی بر کشور حکمفرما شود و عطر دلانگیز مهدوی و فاطمی روح و جانمان را خوشبو کند. در پایان مجموعه پیوندهای مرتبط با آن حضرت را برای استفاده تقدیم میکنم: حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در کتابخانه مجازی تبیان / پایگاه اینترنتی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) / ویژهنامه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در پایگاه شهید آوینی / ویژهنامه کوثر نبی در پایگاه اینترنتی تبیان / نرمافزار ریحانه / ویژهنامه پایگاه حضرت معصومه(سلاماللهعلیها)
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
جمعه 86 تیر 15 11:25 ص نظرات دیگران [ نظر]
دو روز پیش٬ وقتی داشتم درسهای جدید دانشکده مجازی حدیث را مرور میکردم٬ مطلبی در مورد امام حسن (علیه السلام) خواندم که برایم خیلی تکان دهنده بود. ما نباید فقط به خاطر ولادت و شهادتشان مطلب بنویسیم... شیعیان آن زمان٬ بر امام حسن(علیهالسلام) اصرار کردند که با معاویه(لعنةالله علیه) بیعت کندتا جاییکه برای انجام این کار سجاده را از زیر پای امام حسن(علیه السلام ) کشیدند... خیلی سخت است؛ نه؟ بعد وقتی این وقایع یا هرچیز دیگر را در هر جا یا در روضهای میشنویم آنها را لعن می کنیم که چرا چنین کردند؟... . حالا خود ما چطور؟ مگر ما نمی گوییم شیعهایم آنهم از چه نوعی؟ شیعه دوازده امامی. این همه درد شیعه٬ نه یکی٬ نه دو تا... بلکه درد هزاران هزار آدم روی زمین به امام زمان(عج) می رسد و دلش برای همه چیز و همهکس میسوزد.چرا؟ ما که هر روز به قول خودمون درد می کشیم٬ از این همه فراق؟ چه قدر سخت است داشتن درد گناه هزاران هزار در دل٬ آنهم نه یک قرن... . آن شیعه نماها را کار نداریم٬ خود ما چطور؟ ما شیعهها که ادعای انتظار منتظر را داریم... هر روز با کارهایمان دلش را می شکنیم. باز برمیگردیم و باز هم... گناه... . برایم سخت است این حرفها را بگویم. گاهی وقتها٬ ما از شیعهنماهای زمان امام حسن(ع) هم بدتر میشویم. از مادرش حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) عذر خواهی می کنم. آیا می دانید هر روز با برخی از کارهایمان سیلی به صورت امام زمان می زنیم؟... . گاهی وقتها خدا را شکر میکنم. که شیعهایم٬ که عاشق فاطمهایم٬ که عاشق حضرت مهدی(عج) هستیم٬ ولی به خاطر برخی از کارهایمان میگویم: کاش مدعی شیعه نبودیم... مثلا با برنامههایی مانند برنامههای انیمیشن شرکت گاز و داستان حسن و خطرناک بودن گاز٬ شاید بیشتر از آنکه خطرات گاز در ذهن مخاطبان نهادینهشود٬ نام مبارک امام حسن(علیهالسلام) به تمسخر گرفته شود. با نام امامی که اسوه کرامت٬ صبر٬ پایداری و حلم است٬ در ذهن کودک و نوجوان شخصیتی میسازد که... . تا جاییکه شاید حتی مادری راضی نشود نام فرزندش را حسن بگذارد. حال تصور کنید چند قرنی بگذرد٬ شیعیان آن زمان درباره ما چه می گویند وچه تحلیلی می کنند؟ چه بسا آنها نیز مانند ما که شیعیان ظاهری امام حسن(علیهالسلام) را لعن می کنیم ٬ ما را لعن کنند... . با دیدن این برنامه ناخود آگاه می گویم: مولایم حسن جان خیلی غریبی.
----------------------------------- پی نوشت: توضیحات کافی در این مورد٬ از اینجا بخوانید. التماس دعا. یا مهدی ادرکنی.
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
شنبه 86 خرداد 12 7:42 ع نظرات دیگران [ نظر]
سلام بر آقایی که وقتی بیدار بشیم به یاد اوییم... موقع نماز با خودم می گم حالا کجاست ... کجا نماز می خونه.... ناراحته، خوشحاله یا بازم داره از دست من وما گریه می کنه ... از دیروز تا الان دلم خیلی گرفته....اولش نمی دونستم که چی شده ... ولی امروز که این صحفه رو باز کردم تقریبا فهمیدم ... جای خیلی چیزا خالی شده مگه از شهریور 85 چه قدر برای دل امام زمان (عج) نوشتم . سلام بر آقایی که همیشه به اعمال سرباز اش نگاه می کند حالا هرجا که باشن... ولی افسوس... ولی بازم آره ، بازم نه خدا نکنه این چه حرفیه ، خدا نکنه که دلش بشکنه ...و گرنه جواب مادرش زهرا(سلام الله علیها) رو چی بدیم ... آقای من ... می دونم از دست من خیلی دلگیری که توفیق دائمی نوشتن رو از من گرفتی ولی ...باز هم ولی و اما . سلام آقا .... نمی دونم ...ولی اینو می دونم که آقا خیلی دور به دورمییام ... نمی دونم چرا دیگه اون حسهای قشنگ رو ندارم .... می دونم که شما از من خیلی گله داری و من از شما ... می دونم ایراد از خودمه ... چراشو دیگه نمی دونم .... نه اینکه بگم هیچ نمی دونم... ولی آقا اینو بدون که دوری خیلی سخته...... به قول این سرباز که در تمام طول زندگی اینترنتیش که الان بین ما نیست همیشه از فراق با مولایش گلایه می کردحرف من هم همینه... می دانم مرا دوست داری می دانم ، دست دعای تو مرا سر پا نگه داشته ، همه را می دانم . حتی می دانم دلت برایمان تنگ شده ، آمدنت هم که دست خودت نیست ! گریه نکن ! کسی نیست درد تو را بفهمد ؟ خسته شده ای؟ نگران نباش ما منتظر می مانیم تا بیایی ، نمی گذاریم ذره ای احساس غربت کنی ، به شما قول می دهم مجالس شما را روز به روز گرمتر به پا کنیم ، نگران نباش آنقدر دعا می کنیم تا بیایی.... ولی چه ناله ای، چه فراقی چه درد هجرانی نـیا نـیا گــل طـاهــا دروغ می گوییم .همش از فراق و هجران دم می زنیم ولی چه فایده ؟ همین نارضایتی آقا از منه که این قدر منو لحظه به لحظه از مولایم دور می کنه ... و اما ما برای او چه کردیم؟. ما چند بار برای او دعا کردیم؟ ما چند بار برای آمدنش دعا کردیم؟ و وقتی برای آمدنش دعا کردیم ،دعایمان از ته دل بود؟ اگر بیاید یاریش می کنیم یا کوفی وار به او نگاه می کنیم؟ در زمان غیبتش یارش بوده ام که اوهم در زمان ظهورش مرا یار خود بگیرد؟ نمی دانم،فقط می دانم دعایمان می کند پس از او غافل نباشیم. یا مهدی جان پس کی می یایی جهان در انتظار قدمت سبزاست .
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
چهارشنبه 86 اردیبهشت 5 2:5 ع نظرات دیگران [ نظر]
سلام ... چهل روز پارسی بلاگ بدون خود امل مدرنیسم نشده ولی حالا با افتخار مادر ایشان ..... خوشا به سعادتشان که ....راهشان بی پایان نبوده و مادر با افتخار راه فرزند را ادامه دهد .... درست سه روز پیشکه از طرف دفتر توسعه وبلاگهای دینی ویژه خواهران جلسه ای دعوت شده بودیم ...مادر آقای نظری خانم نقویان و خانم عیسی خانی( مادر یکی از وبلاگنویسان حاضر در جمع)از اعضای ان .جی . اُ برای پژوهش وصحبت مسائل زنان ...
خواهران دعوت شده به ترتیب رعایت نظم وسر وقت رسیدن : گلدختر ، خواهر دومی چون که برای اولین بار دعوت شده بودند الان تو ذهنم نیست ، من ، حزب الهی ها به همراه دونفر از دوستانشان...سلام آقا ،مادر نگران در پایان جلسه هم که یک نفر از خواهران که همه بعد از چند ماه منتظر نوشته های ایشان هستند وفرزند دلبندشان علی کوچولو سه ماهه هم رسیدند که اونم خواب تشریف داشتن ...وبقیه خواهران که نتوانستند بیایند و ..و
درابتدا که مادر آقای حسن نظری وارد شدند از نگاهش و از چهره اش فهمیدم که تو راه آمدن گریه کرده بود چونفرزندش چند بار به این مکان آمده بود و داغ از دست دادن فرزندش بیشتر می شد . ولی در عین حال مشخص بود مادر خیلی صبوری است..بعد از سلام واحوالپرسی یه دفه بغضش ترکیده بود و خاطراتی کوتاه از فرزندش که چگونه در اینترنت وهم در دانشگاه و محیط بیرون مورد علاقه دوستانش وخانواده اش بود و تعریف کرده بودندا ز بیقراری کودکانه تا به حال.. از این که غصه جوونا رو می خورد مملکت دین .... نمودند... از این که تا 4ماه قبل از فوت چه قدر احساس دلبستگی بیش از حد نسبت به همدیگر پیدا کرده بودند واحساس می کردکه فرزندش از این دنیا ی فانی به زودی رفتنی خواهد شد و من ناراحت بودم و خیلی دعا می کردم .. وهمچنین تعریف می کردن که یک روز بعداز ظهر روز 21 ماه رمضاناز مسجد به خونه اومده بود و خیلی ناراحت و به هم ریخته بود ازش پرسید که چرا این جوری شدی؟ او می گفت که نمی دانم احساس می کنم که بین آسمان وزمین مانده ام .... شاید هم به خاطر دعای من بود که این کونه به او قشار می آمد ولی باز هم خدا را شکر کرد وگفتند که فرزند یک امانت الهی است .... در ادامه مباحثی در مورد حقوق زنان ومسائل فمینیستی مطرح کردند که از صحبتهای ایشان خیلی استفاده کردیم...ان شاء الله خداوند به مادر محترم وخانواده ودوستان آن مرحوم صبر دهد وایشان را مورد رحمت واسعه خود قرار دهد.
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
پنج شنبه 85 بهمن 19 1:41 ع نظرات دیگران [ نظر]
سلام ، تا به حال دقت نکردم یا بهتر بگویم توفیق نداشتم...... چند روز پیش به آرشیو مطالب نگاهی انداختمو دریغا از..؟! دریغا از یاد و یادداشتهای تنهایی... اینجا بوی پیراهن شهید نمی آمد... جای شهدا خالی
خیلی ناراحت شدم که غریبانه روزها گذشتند حتی یک بار نام شهدا برزبان وقلم نیامد وبه خاطر این است که زبان شهیدان را فهمیدن ،سخت است ! بله از همه آن شهدایی حرف می زنم که معنای عشق را فهمیدند وما نفهمیدیم و کربلای حسین را دیدند وما ... کجای کاری ؟کجا ؟؟؟
امروز دوست دارم یکی از سایتهای متعلق به دهکده جهانی معطر شود به عطرشهید وشهادت که دشمن بداند هنوز مثل خودش نمرده ایم و زنده ایم به عشق لاله ها ....وباید بگویم یادداشتهای تنهایی رزمندگان و شهیدان هیچ وقت تنها نیستند ...
سید شهیدان اهل قلم شهید آوینی با خون شهدای فکه خط بطلان بر روی بسته جهانی شدن می کشه :
« دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است ، چه بخواهیم و چه نخواهیم . وماهوارها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند .این همان دهکده ای استکه مردمانش صورت مسخ شده کرگدنها ی اوژیونسکو را پذیرفته اند . این همان دهکدهای است که بر سر ساکنانش آنتهایی روییده است که 150 کانال ماهواره را دریافت می کند . این همان دهکده ای است که در آن رباطها عاشق یکدیگر می شوند این همان دهکده ای است که در تلویزیونهایش دختران چهار ساله را آموزش جنسی می دهند . همان دهکدهای که در آن گوسفند هایی با سر انسان وانسانهای با سر خوک بدنیا می آینداما عجیب اینجاست که باز هم این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان رملهای فکه زیسته اند . این همان دهکده ای که در نیمه شبهایش ماه هم بر کاباره ها تابیده است وهم بر حسینیه دو کوهه و گور هایی که در آن بسیجیان از خوف خدا وعشق به او می گریستند . دنیای عجیبی است نه؟!»
این یادداشت اختصاص دارد به یادداشت تنهایی متعلق به خاطرات یکی از رزمندگان جانباز در تابستان سال 79 که در مشهد مقدس ذکر کرده اند .
«*از شهیدی یادم آمد دلم به درد آمدکه قنوت نماز شبش دعای کمیل بود کجا ؟ آنجایی که باید یخها را می شکستی و وضو می گرفتی .
یک علی حیدری داشتیم که توی جفیر با شیمیایی جزغاله شد . توی وصیت نامه اش این راز را می گوید که هر وقت می خواست معطر شود می گفت « یا حسین» ودر تمام زندگی اش 1 عطر هم نخریده بود شهیدی که می گفت من اگر شهید شوم این عراقی را که ما را با تیر بار می زند شفاعت می کنم » گفتم چرا ؟ می گفت : « برای اینکه ما دین رحمت هستیم .» شهیدی که در ابو قریض از تشنگی بر زمین افتاد . پلاکش را کند وگفت : این را به مادرم بدهبد وبگویید از تشنگی شهید شد »
شهید 15 ،16 ساله ما شهید کاوه که وقتی همه پشت خاکریز چسبیده بودند وتانکها ، سینه به سینه خاکریز شدند ، از پشت خاکریز بلند شده و رفت بین تانکها چیزی مثل رجز خواند وبا کلاش به تانکها رگبار می زد یکی از تانکها دوشکایش را به طرف او برگرداند گلوله های دوشکا 3تا5 سانتیمتر در فولاد نفوذ می کند وسپس آن را منفجر می سازد آنقدر با دوشکا با اوتیر می زدند که از او فقط یک لخته خون ماند .» * .
حال نوجوانی15 ،16 ساله را می بینم دلم به درد می آید که در جیب لباسش واکمن با دو گوشی بر گوش با صدای مزخرف آنچنانی وزمزمه لبانش کلمات بیهوده به جای دعای کمیل وزیارت عاشورا و سرگرمی وتفریحش در کوچه وبازار پرسه زدن و موتورسواری شده به جز مسجد ..!
حال دختران جوان بدحجاب وبی حجاب را می بینیم از وسایل همراهشان .!!!!! تا صدای قهقهه وخنده هایشان !!! که دل امام زمان (ع) وهر بیننده دیگر را به درد می آورد .. !دیگر ترس ازخدا برایشان معنا ندارد؟!؟!؟ .
حال امام زمان را می بینم دلم به درد می آید که چگونه مهر سکوت بر لبانش و مهرغم و ناله را بر قلبش زده ایم . این بود راه ورسم...می روم تا انتقام سیلی مادرم زهرا بگیرم ؟! ولی در روز قیامت مادرش به جای شفاعت انتقام فرزندش را می گیرد . دنیای عجیبی است نه؟!»
مهدی جان مولایم ! باز هم می خواهی نیایی ؟ آخر تا کی... ؟
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
یکشنبه 85 دی 3 10:0 ص نظرات دیگران [ نظر]
در انتخابات شوراهای اسلامی متاسفانه برخی از زنان با چاپ عکسهای رنگی وشعارهای نا مناسب که درشان زن انقلابی مسلمان نیست کاندید شده اند و بازتاب ای منفی بین توده مردم متدین است شایسته یک زن این نیست که عکس خود را این گونه انتشار دهد که تا چند سال آثار این عکسها وچهره ها بردر و دیوار شهر بماند این خلاف دستور اسلام است خلاف آنچه که حضرت زهرا فرموده اند که : مرد نامحرمی را نبیند و مرد نامحرمی او را نبیند .تاریخ نیز نشان می دهد زنان به عنوان یک عنصر اجتماعی همانند مردان در اجتماع حضور داشته اند مثلاً «حضرت زهرا «س» تنها در محدوده خانه زندگی نکرد بلکه در مسائل سیاسی و اجتماعی به موقع دخالت نمود و نقش خود را در دفاع از ولایت علی «ع» به ثبوت رسانید».بی تردید زنان همچون مردان برای انجام اموری مانند تحصیلات، اشتغال به کار و ... نیازمند حضور در جامعه می باشند. «شکی نیست که زن نیز باید رشد فرهنگی داشته باشد اما اگر می شود این رشد فرهنگی در خانه ها حاصل شود از خانه ها بیرون نیایید! و اگر ضرورت دارد که رشد فرهنگی در جامعه صورت گیرد. مسیری که خانم ها از منزل طی می کنند تا به آن مرکز برسد و در آن مرکز و در مسیر بازگشت باید همچون بیت برای خانم سلامت داشته باشد و باید روابط را به نحوی از حیث سازمانی تنظیم کند که هر چند زن در اجتماع است اما گویا از خانه اش خارج نشده است. مرحوم آیت الله سید باقر مجتهد سیستانی(پدر حضرت آیت الله سیستانی)، برای آنکه محضر مقدس امام زمان(ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) شرفیاب شود، ختم زیارت عاشوراء را در چهل جمعه، هر هفته در مسجدی از مساجد شهر مقدس مشهد آغاز می کند. ایشان فرمودند: در یکی از جمعه های آخرین، ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک آن مسجدی که من در آن مشغول به زیارت عاشوراء بودم، می تابید. حال عجیبی به من دست داد، از جای برخاستم و به دنبال نور رفتم. خانه کوچک و فقیرانه ای بود، از درون خانه نور عجیبی می تابید، در زدم. وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم حضرت ولی عصر امام زمان(صلوات الله علیه) در یکی از اتاقهای آن خانه تشریف داشتند و در آن اتاق، جنازه ای را مشاهده کردم.پارچه ای سفید بر آن کشیده بودند. وقتی من وارد شدم و اشک ریزان سلام کردم، حضرت به من فرمودند: چرا اینگونه دنبال من می گردی؟ و رنجها را متحمل می شوی؟ مثل این باشید(اشاره به میت کردند) تا من به دنبال شما بیایم! بعد فرمودند: این بانویی است که در دوره بی حجابی(رضا خان پهلوی)، هفت سال از خانه بیرون نیامده، مبادا نامحرم او را بی حجاب و بی چادر ببیند.نقل از گوهر صدف، ص۴۸
بنابراین زمینه سازی برای حضور این گونه زنان در صحنه های سیاسی و رای دادن به آنها و تایید صلاحیت آنان چه صورت دارد؟؟در باب این سوال علما این گونه پاسخ می دهند :
حضرت آیت الله تبریزی (ره) : خدمت زنان برای زنان شرعا مانعی ندارد ، مخلوط شدن زنان با مردان منشا ومعرض فساد است ومخالف احکام اسلام
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی :جایز نیست.
حضرت آیت الله بهجت : هر چه متوقف بر حرام باشد جایز نیست.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی :شرکت زنان به صورت سالم وتوام با عفت اسلامی در انتخابات مانع شرعی ندارد ولی به صورتی که در بالا نوشتید جایز نیست .
منبع : مسائل جدید -ج 3 - سید محسن محمودی
نبع
نوشته شده توسط :مهدی جو (کبری قربانی دشتکی)
جمعه 85 آذر 24 9:31 ص نظرات دیگران [ نظر]